یک چیز قشنگی که واقعا لبخند به لبهام آورده تو این چند روزه کمک مردم مهربونمون برای آب بچه های سیستان و بلوچستانه:)))
روشن خانومی قراره بره یه مسابقه ی استانی که بین نجاتگران ۱۹ شهر استان مازندران برگزار میشه و حسابی خوشحالم براش:))
هرچند که ساعت ۶ عصر وقت دکتر دارم و نگرانم ک سر وقت نرسم ..
+چقدر لبخند های مادر خانومی و آقای پدر وقتی که منو تو فرم هلال احمر میبینن میچسبه بهم:)))
++خانوم کوچولو برای اول مهر روزشماری میکنه و کلی خوشحاله برای کلاس اولی بودنش:)))))))
+++ کاموا خریدم تا بافتنی یاد بگیرم ..چقدر دنیای بافتنی ها جذابن:)))))
خیلی کم میرسم سر بزنم به دوستام
تو رو خدا منو فراموش نکنید
من خیلی دوستتون دارم و به یادتونم
فقط این روزها شلوغم
مگه میشه تیلو رنگی خودمون رو فراموش کنیم ...
دوست دارم خوشگل خانوم و مطمئن باش ب یادتم:)))
منتظر نوشتن خبر خوش هستم :)
زود بنویس
ممنونم خوشگلم
حتما
نفر اول مسابقه بین امدادگران .... روشن جان ،دوست مهربون من.
پیشاپیش تبریکمیگم
مطمئنم موفقی.
+ای جانم ،خانم کوچولو ،خودمون هم برای کلاس اول خیلی ذوق و هیجان داشتیم
ممنونم عزیزمممم:))
ممنونم عزیزکممممممم
اره واقعا ذوق داشت اخه:)