-
مهمان داریم:)
چهارشنبه 16 خرداد 1397 11:44
چی بهتر از این که جمعه ۵۰ نفر از فامیل پدری ام افطاری خودشون تصمیم گرفتن بیان خونمون .در هر صورت من که از مهمون استقبال میکنم ولی من تا حالا برای ۵۰ نفر. کتلت درست نکردم-_- آش رو مادر خانومی میپزه و حلوا رو منو یکی دیگه از فامیل . خلاصه من بسی خوشنودم ولی این باعث نمیشه درک کنم چرا بعد کنکورم نمیان-_- اخه من حوصله...
-
پارک مثلا بانوان....
سهشنبه 15 خرداد 1397 00:38
چند روز پیش با دوستهام رفته بودیم پارک بانوان .. با خوشحالی شالها و مانتو ها رو درآوردیم و باهم خوراکی می خوردیم که از کنار پارک یک مرد با لباس سبز دیدیم بعله:| باغبون بود:| یعنی حتی تو پارک بانوان هم نمیشه شال هامون رو دربیاریم:(
-
خلوتانه
دوشنبه 14 خرداد 1397 02:28
اولین مراسمی بود که تنها بودم خودم و خودم فقط احیای امسال هم گذشت ولی خدای مهربون لطفا بیا و کمی پیشم بشین دو ماگ خوشگلم تمیزه تو شکلات خوری م پره شکلاته میشه بیای و به دردهام فقط گوش بدی؟؟؟ میشه بیای وبیام بغلت ؟؟؟ خدای عزیز بیا ... فقط بیا و گوش کن.. چیزی نگو و باش لطفا... تا کی به آسمون زل بزنیم موقع حرف زدن؟ تا کی...
-
شب بخیر غارتگر شبهای بی مهتاب من*
شنبه 12 خرداد 1397 00:54
بعضی شبهاس که زجر کش میکننت ولی تموم نمیشه ... امشب هم جز اون شبهاست.... دردو دل کردن با دوستام امشب مرهم نمیشه رو دلم... کاش میشد بخوابم و چشمم رو که باز میکردم صبح شده... کاش میشد ما آدم ها یه جایی میتونستیم مغز و قلب مون و در بیاریم و تا هر وقت ک دلمون خواست خاموش بیوفتیم رو تخت... قصد خودکشی نه فقط خاموش شدن......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 خرداد 1397 00:20
دلتنگ و ناراحتم نمیدونم چرا یاد کادوی تولد امسال افتادم که غمناک ترین کادوی تولدی بود که هر آدم میتونه از مهم ترین آدمای زندگیش بگیره با وجود تلخ بودن هنوزم عاشقونه کادوی تولد ۱۹ سالگی رو دوست دارم....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 خرداد 1397 14:34
امشب افطار مهمون قراره بیاد تازه زنگ زدن... مادرخانومی هم که نیست .. حال ندارم غذا درست کنم اونم چندین مدل
-
مادر و دیگر هیچ ...
چهارشنبه 9 خرداد 1397 13:33
مامانم رفته خرید صندوق عقب ماشین رو پر از خرید کرده برگشته... میرم ببینم چی خریده برام یه دمپایی انداخت بغلم گفت تک مونده بود ارزون حساب کرد خریدم برات:| میگم این خریدا چیه پس؟؟؟ میگه برا بقیس.. من هیچ ... فقط نگاه:|
-
خانوم کوچولو
چهارشنبه 9 خرداد 1397 13:04
دیشب آقای برادر میخواست بره مسجد و خواهرم خانوم کوچولو گریه میکرد که میخواد بره مسجد آقای برادر: خب خانوم کوچولو قسمت آقایون که نمیری ببرمت قسمت خوهران؟؟ خانوم کوچولو:نههههه من قسمت خانوما میخوام برم نه خواهران:)
-
بارون
چهارشنبه 9 خرداد 1397 02:16
یه بارون خوشگلی اومده بود ی ساعت پیش .منم ریلکس لباس پوشیدم رفتم تو کوچه .. یک ساعت راه رفتم گریه کردم ... الانم از سردرد چشم م درد میکنه... خدایا قبل بارش بارون منو سربه نیست کن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 خرداد 1397 16:35
من ۹ ماهه قراره با یکی از دوستام برم بیرون ولی نمیدونم چرا نمیشه .. بیچاره هربار ک پیام میده میگه تاریخ مشخص کن بریم بیرون.. ولی انگاری من حوصله ندارم هر چند ک رفتن مون برای انجام کارهای منه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 خرداد 1397 15:52
دوست عزیز پشت کنکوریم ۲۰ اردیبهشت عقد کرده و قراره یک هفته بعد کنکور جشن بگیره.دیروز زنگ زدم یه دکتر پوست که تعریفش رو زیاد شنیدم ۱۰شهریور وقت داده:| تهش برم عطاری سفیداب بخرم راحت ترم..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 خرداد 1397 23:25
دلم میخواد صد تا کتاب بیشعوری بخرم هدیه بدم به فامیل*_* کنکور دادم شروع میکنم ب خریدش*_*
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 خرداد 1397 16:29
سیر صعودی وزن منم جالبه در نوع خودش. بعد کنکور حتما باید فکری به حالش بکنم وگرنه لقب پاندای کونگ فو کار حتما روم میمونه رژیم گرفتن خیلی خیلی سخته
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 خرداد 1397 16:19
هنوز دلیل وب زدنم رو نمیدونم^_^ ولی رویای نوشتن از بچگی باهام بوده اینجا نوشته هایی رو مینویسم که دنیای واقعی نمیخوام یا نمیتونم به کسی بگم ..