گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش
گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

مهمان داریم:)

چی بهتر از این که جمعه ۵۰ نفر از فامیل پدری ام افطاری  خودشون تصمیم گرفتن بیان خونمون .در هر صورت من که از مهمون استقبال میکنم ولی من تا حالا برای ۵۰ نفر. کتلت درست نکردم-_-

آش رو مادر خانومی میپزه و حلوا رو منو یکی دیگه از فامیل .

خلاصه من بسی خوشنودم ولی این باعث نمیشه درک کنم چرا بعد کنکورم نمیان-_- اخه من حوصله جواب دادن به سوالات در مورد کنکور چاقی جوش  و از این  گونه سوالات  ندارم:

پارک مثلا بانوان....

چند روز پیش با دوستهام رفته بودیم پارک بانوان ..

با خوشحالی شالها  و مانتو ها رو درآوردیم و باهم خوراکی می خوردیم که از کنار پارک یک  مرد با لباس سبز دیدیم

بعله:|

باغبون بود:|

یعنی حتی تو پارک بانوان هم نمیشه شال هامون رو دربیاریم:(

خلوتانه

اولین مراسمی بود که تنها بودم خودم و خودم فقط

احیای امسال هم گذشت ولی خدای مهربون لطفا بیا و کمی پیشم بشین دو ماگ خوشگلم تمیزه تو شکلات خوری م پره شکلاته میشه بیای و به دردهام فقط گوش بدی؟؟؟

میشه بیای وبیام بغلت ؟؟؟

خدای عزیز بیا ...

فقط بیا و گوش کن..

چیزی نگو و باش لطفا...

تا کی به آسمون زل بزنیم موقع حرف زدن؟ تا کی میخوای با پیغام پسغام باهامون حرف بزنی؟؟

بیا..

لطفا

شب بخیر غارتگر شبهای بی مهتاب من*

بعضی شبهاس  که زجر کش میکننت ولی تموم نمیشه ...

امشب هم جز اون شبهاست....

دردو دل کردن با دوستام امشب مرهم نمیشه رو دلم...

کاش  میشد بخوابم و چشمم رو که باز میکردم صبح شده...

کاش میشد ما آدم ها یه جایی میتونستیم  مغز و قلب مون و در بیاریم و تا هر وقت ک دلمون خواست خاموش بیوفتیم رو تخت...

قصد خودکشی نه فقط خاموش شدن...

دلم خاموشی میخواد ....

*قسمتی از شعر هوشنگ ابتهاج

دلتنگ و ناراحتم

نمیدونم چرا یاد کادوی  تولد امسال افتادم که غمناک ترین کادوی  تولدی بود که هر آدم میتونه از مهم ترین آدمای زندگیش بگیره با وجود تلخ بودن هنوزم عاشقونه کادوی تولد ۱۹ سالگی رو دوست دارم....