گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

این چندروز خونه نشینی واقعا سخت و طاقت فرسا گذشته ..

وروزهای پراز درد ...

روزهای خوبیه برای خوندن کتاب های نخونده و تماشا کردن سریال و سینمایی ها.

این روزها به خیلی چیزها فکر میکنم و بیشتر به زندگی و زنده بودن.

به زندگی تو جامعه ای که انقدر تاریکه که هر چی مثبت نگاه کردن بهش بازم  چیزی رو تغییر نمیده .

+سرگذشت ندیمه یکی از سریال هایی بود که به شدت تحت تاثیر قرارم داد البته من فصل های قبلش رو دیده بودم .


پس از ماه ها^_^

نمیدونم چی شد که ننوشتم و چی شد که خواستم امشب بنویسم

دلم برای تک تک روزهای قشنگ اینجا تنگ شده ^_^

امشب یک تصمیم مهم گرفتم کلی  فکر کردم کلی با خودم  کل کل کردم تا این تصمیم رو گرفتم

برخلاف عادت همیشگی ام قلبم رو فراموش کردم و با عقلم تصمیم گرفتم

و حس میکنم خیلی خیلی بزرگ شدم تا بتونم قلبم رو  کاملا بیخیال شم..

خداکنه بعدها ازاین که  با عقلم تصمیم گرفتم پشیمون نشم..


آخیش:)

دلم تنگ شد برای خونه ی دنجم

آخیشششش:)

خانوم کوچولو

با خانوم کوچولو اسامی پایتخت ها رو مرور میکردیم یادم اومد پایتخت ایران و نپرسیدم ازش .بهش گفتم پایتخت ایران چیه؟

گفت:علی آباد:/

بچه فکر کرده علی آباد سریال پایتخت،پایتخت ایرانه: دی

قاطی نوشت

و تمام....

فشار زیاد روزانه ۳ امتحان تموم شد ...

و موفق شدم:))))

البته که آزمون عملی رو فقط قبول شدم و جواب آزمون کتبی رو نمیدونم ....

خانم کوچولو کلی خوشحاله  برگشتم خونه و از کنارم جم نمیخوره

بعد از ۶ روز اومدم خونه.. و خوشحالم