گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش
گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

پنالتی:)))))

واااای

زد:)))

ای ول کریم:))

دستشون درد نکنه:)))

خیلی خوب بود:))

پنالتی:)))))

واااای

....

یک گل زدن که:((

نیش زنبور

تو این یک سال هر مهمونی یا مناسبتی که بود یکی از عمه هام رو نمیدیدم یعنی یا من نبودم یا عمم.

خلاصه چندروز پیش بعد خیلی مدت ها عمه ام رو دیدم و خب من خیلی چاق شدم  و خب من اولین جایی که تغییر سایز میده لپ هامه

و خب بهترین عکس العمل برای عمه ام بود که گفت...

وا !عمهههه

زنبور نیش ات زده باد کردی....

عالی بود

یک ساعت خندیدم بهش خدایی

قاطی نوشت

دیشب برای شام آبگوشت درست کرده بودم و برای اولین بار تو زندگیم یادم رفت و دوبار نمک ریختم تو غذا.اولین قاشقی که خوردیم همه مون فهمیدیم خیلی شور شده و فعلا کاریش نمیشه کرد و جالب تر از همه عکس العمل بابام بود پدر چهل و خورده ای ساله من اول غر زد و بعدش قهر کرد رفت خوابید 

برای مدتی فکر کردم میگن مردها بچن راست میگن

خیلی خنده دار بود قهر کردنش تازشم مادر خانومی بهش گفت پاشو قرصهات رو بخور میگف من که شام نخوردم قرض بخورم گشنمه:)))

خلاصه بابای منم دست کمی از یه بچه نداشت دیشب

دیشب قبل خواب برای خانوم کوچولو قصه میگفتم از اولش که گفت چرا کلاغه به خونش نمیرسه همیشه؟

بعدشم انقدر سوال پرسید که برق و خاموش کردم و گفتم الان بخواب فردا جواب ها تو میدم صبح کله سحر منو بیدار کرد که پاشو جواب سوال هامو بده     -_-

بعدا نوشت: راستی هلو های باغمون رسیدن و یه نفر باید منو از یخچال جدا کنه خداییش خیلی خوشمزن:)

عمم هم یه نایلون پر گوجه گیلاسی برام فرستاده من عاشق این گوجه های ترشم