گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش
گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

غمگین نوشت

چقد ننوشتم....

راستش خوب نیستم و برای همین ننوشتم .اتفاق های عجیبی افتاده ...از توهین کردن به مادر خانومی مهربونم توسط دختر خالم و جانب داری کردنم از مادر خانومی که به شدت توهین شدم و شدیم و هنوزم چشام خیسه بابت این توهین هایی که به اعتراف خودشون از خوب بودن و نزدیکی من و مادر خانومیه...

و حالا این چند روز هی کلاس دارم و هی پشت هم  سرم شلوغه ..

نگران مادر خانومی هم هستم که الان به شدت غمگینه و حجب و حیاش اجازه نمیده به خواهرزاده اش حرفی بزنه...

پست غمگینی هست و منو ببخشید..

بابا م هم که دید با چشم گریون از مهمونی که مثلا برای تموم شدن کنکورم بوده اومدم بیرون اجازه حرف زدن دیگ به خانواده ی خالم نداده .

همه ی خانواده زنگ زدن برای عذرخواهی ولی هیچی طعم اون توهین رو نمیشوره 

آدم کینه ای نیستم و دخترخاله جان رو هم میبخشم ولی دیگ باهاش هم صحبت نمیشم به خاطر چشمای ناراحت مادر خانومی ...

منو ببخشید که غمگین نوشتم ....

نظرات 6 + ارسال نظر
حریربانو دوشنبه 1 مرداد 1397 ساعت 00:27 http://abaan.blog.ir

ربطی به کینه نداره. بعضی حرف‌ها و رفتارها بخشیده می‌شن اما جاشون می‌مونه رو دل آدم... شاید زمان بتونه همه‌چیز رو درست کنه...

حال خودت و مامان‌جان هم ایشالا همیشه خوب باشه. هوای خودت و مامان رو داشته باش حتما

اعتراف‌نوشت: وقتی زدم رو آدرس وبت حواسم به سرویس‌دهنده‌ات نبود. یهو دیدم بلاگ‌اسکایی. لبخند زدم و خاطرات خوبی برام زنده شد. ممنون بابت این لبخند روشن

راستش برمیگردم به اون روز فقط تعجب میکنم و فکر میکنم کابوس و واقعیت نداره ..
حال ماهم خوبه عزیزکم:))) حتما حتما حواسم بیشتر بهش هست:)
خوشحالم بابت لبخند حریرجانم
و این ک ممنون ک لبخندت رو باهام شریک شدی:)

بهامین یکشنبه 31 تیر 1397 ساعت 03:41 http://notbookman.blogsky.com

الهی
ای جانم ،نبینمت ناراحت باشی:(
خیلی حرفا از سر حسادت ،خودت ناراحت نکن عزیزم

مطنئنم خیلی زود از حرف و رفتارش پشیمون میشه.

الان هم بخنددد:)

عزیزکم:))))
راستش الان اصلا ناراحت نیستم :))
به قول شما نازنینا حتما درسی بوده توی اتفاق افتادن این بحث و دعوا ...
ممنونم بهامین عزیزم:))

Reza شنبه 30 تیر 1397 ساعت 06:37 http://rezacplus.blogsky.com

روشن جان غصه نخور، یه ضرب المثل هست که میگه با لیس زدن سگ آب دریا کثیف نمیشه.
مادرتان حتما اینقدر بزرگوار هستند که حتی توهین دختر خاله تان حتی خدشه ای به اعتبار مادرتان وارد نمیکند.

ممنون از تعریفت:))
حتما همین طوره ...
یکم نگرانی م بابت خودخوری مادر خانومیه:(((

لئوناردو جمعه 29 تیر 1397 ساعت 00:54

آخی :(
ایشالا به زودی پشیمون میشن از رفتارشون.
گاهی این حرفا از حسادته

:(
ایشالا یه روز دیگ من این کار و نکنم با کسی ...
از حسادت ک اره
ولی کاش الان آن سفید باشه ن خاکی

اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 22:58 http://www.fala.blogsky.com

همه ی این ها تجربه ست و ممکنه باز هم درباره ی آدم های دیگه پیش بیاد. این تجربیات باعث بزرگ شدن آدم می شه و بهش یاد می ده که باید با هرکسی چطور رفتار کنه.

ممنونم از نظر شما
حتما همین طوره و کاش ازشون بتونم به نحو احسنت درس بگیرم :))
کاش با اینها بزرگ بشم:)

Baran پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 22:49 http://haftaflakblue.blogsky.com/

الهی....
فدای چشمای خیس و
ناراحت شما و مادرخانمی محترم تون؛بلامیسرررر

خدانکنه بانو ...
اینم یه تجربه است دیگ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد