گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش
گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

قاطی نوشت

صبح سوار تاکسی بودم به خاطر پیاده روی بزرگی که خیلی طولانیه به مناسبت اربعین تموم شهر قفل بود و منم تو ترافیک مونده بودم 

قرار بود که با ماشین هلال ۶ نفره بریم برای مصاحبه و همه منتظر من بودن...

تو اون شلوغی ها راننده تاکسی توجه منو به خودش جلب کرد 

یه آقای حدودا پنجاه و پنج ساله که قیافه و تیپ خشنی هم داشت 

ساعت ۹ به خانومش تلفن کرد و با صدای آرومی عذرخواهی کرد که از خواب بیدارش کرد و گفت دسته شروع به حرکت کرده و اگه میخواد بره حاضر شه..

جدا تعجب کردم بابت این همه مهربونی اش ...

خدا حفظش کنه:)))


نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 11:18 http://meslehichkass.blogsky.com

دلمون برات یه ذره شد
دختر جون روزی یه خط هم که شده برای دل ما بنویس

حتما حتما ‌..
جدیدا بلاگ اسکای پست هامو ارسال نمیکنه:(

رول جمعه 25 آبان 1397 ساعت 09:18 http://dastannevisg.blogsky.com

وبلاگتون جالبه و از بخش (درباره من) معلوم میشه که کتاب زیاد می خوانید.
به منم سر بزنید

http://dastannevisg.blogsky.com

لطف داری شما:)
حتما ولی آدرس احتمالا اشتباهه

تیلوتیلو شنبه 12 آبان 1397 ساعت 15:45

از روی ظاهر آدمها نمیشه قضاوتشون کرد
آدمی که با قیافه خشن ، قلب مهربونی در سینه داره

دقیقا ..
قضاوت غیرممکنه ..

بهامین شنبه 12 آبان 1397 ساعت 15:37

خیلی مواقع آدم های به ظاهر بداخلاق و خشن جز مهربون ترین ها هستن:)))

آره واقعا:)))

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد