صبح سوار تاکسی بودم به خاطر پیاده روی بزرگی که خیلی طولانیه به مناسبت اربعین تموم شهر قفل بود و منم تو ترافیک مونده بودم
قرار بود که با ماشین هلال ۶ نفره بریم برای مصاحبه و همه منتظر من بودن...
تو اون شلوغی ها راننده تاکسی توجه منو به خودش جلب کرد
یه آقای حدودا پنجاه و پنج ساله که قیافه و تیپ خشنی هم داشت
ساعت ۹ به خانومش تلفن کرد و با صدای آرومی عذرخواهی کرد که از خواب بیدارش کرد و گفت دسته شروع به حرکت کرده و اگه میخواد بره حاضر شه..
جدا تعجب کردم بابت این همه مهربونی اش ...
خدا حفظش کنه:)))
دلمون برات یه ذره شد
دختر جون روزی یه خط هم که شده برای دل ما بنویس
حتما حتما ..
جدیدا بلاگ اسکای پست هامو ارسال نمیکنه:(
وبلاگتون جالبه و از بخش (درباره من) معلوم میشه که کتاب زیاد می خوانید.
به منم سر بزنید
http://dastannevisg.blogsky.com
لطف داری شما:)
حتما ولی آدرس احتمالا اشتباهه
از روی ظاهر آدمها نمیشه قضاوتشون کرد
آدمی که با قیافه خشن ، قلب مهربونی در سینه داره
دقیقا ..
قضاوت غیرممکنه ..
خیلی مواقع آدم های به ظاهر بداخلاق و خشن جز مهربون ترین ها هستن:)))
آره واقعا:)))