گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش
گاه نوشته های من

گاه نوشته های من

در جستجوی آرامش

حوالی تو .... دلتنگی چگونه است؟؟ اینجا که باران میزند...

چشام رو بستم تا یکم آرامش بگیرم یهو صدای بارون اومد :)))

و الان صدای خوشگل بارون همچنان ادامه داره

خدایا شکرت:)))

قاطی نوشت

هوا خیلییی گرم شده این روزا...

دیروز بعد مدت ها رفتم بیرون.قدم زدم.از اون خانم دستفروش لواشک خریدم همون لواشک هایی که انارش ته مزه اش تلخه ولی زرشک ش خوشمزس فقط نمک لواشک ها یکم زیاده..

کتاب خریدم کافه پیانو و هوای تازه و دفتروقایع روزانه ی روسی .

خلاصه که بعد از مدت ها گردش کردم اونم حسابی

اما آخرش سینما نرفتم-_-

جدیدا با مادر خانومی سر درس خوندن مشکل دارم-_-

کی میشه کنکور تموم شه و من راحت شم-_-

در عرض یک هفته ۳ تا از همکلاسی هام عقد کردن

دیروز یکی شون  رو تو بازاردیدم اومده بودخرید برای جشن عقدش..

ایشالا مبارکش باشه :)))))

از مسافرهای عزیز تقاضادارم که تو خیابون با شلوارک و زیرپوش تردد نکنن درستهاینجا شماله ولی ساحل نیست آخه-_-

ماه رمضان

و دیگه آخرای ماه رمضونه و آخرش سینما نرفتم

هیییییی

و اینکه بالاخره ۱۸ روز مونده تا کنکور و من بسی خوشحالم که داره تموم میشه...

+ از من به تمام دانش آموزان ایرانی نصیحت که پشت کنکور موندن خرهههه

+مادر خانومی عزیز که میگه اگه دوست داری سال بعد هم بشین....-_-

+مهمون عراقی که چند هفته پیش اومده بود خونمون از ما دعوت رسمی کرده که بریم خونشون

+جدا جنوبی ها خیلی  خوبن خیلیییییییی( خیلی را مدل خیلی خندوانه بخونین)

و یاحق

خانوم کوچولو

دیشب خانوم کوچولو دو ساعت گریه کرد که چرا ۳ شب احیا رفتیم میگف بیشتر از شب تا صبح دلش میخواد مسجد بمونه کلی طول کشید تا راضی ش کردم که شب های قدر برای همه ۳ شبه

مهمان داریم:)

چی بهتر از این که جمعه ۵۰ نفر از فامیل پدری ام افطاری  خودشون تصمیم گرفتن بیان خونمون .در هر صورت من که از مهمون استقبال میکنم ولی من تا حالا برای ۵۰ نفر. کتلت درست نکردم-_-

آش رو مادر خانومی میپزه و حلوا رو منو یکی دیگه از فامیل .

خلاصه من بسی خوشنودم ولی این باعث نمیشه درک کنم چرا بعد کنکورم نمیان-_- اخه من حوصله جواب دادن به سوالات در مورد کنکور چاقی جوش  و از این  گونه سوالات  ندارم: